گیلان آنلاین: روانشناسی مثبت اندیش از مطالعه ی تجربیات انتزاعی مثبت مانند: شادی وسعادت و خوش بینی گرفته تا مطالعه و ویژگی های شخصیتی مثبت مانند : شجاعت و حکمت و مطالعه ی نهاد های مثبت که از ساختارهای اجتماعی که میتوانند مدنیت و شهروندی مسولانه را پرورش دهند.
گیلان آنلاین: دکتر مرتضوی مشاور و روان درمانگر و متخصص مکتب مثبت گرا در این باره گفت : اگر شما افکار منفی داشته باشید مانند: {من احتمالا در پروژه جدید موفق نمی شوم} یا {او واقعا مرا دوست ندارد } و{ من دوباره کار را درست انجام نمی دهم } این جملات در نتیجه باورهای منفی است که بیشتر در زندگی شما وجود داشته باشد . مرتضوی ادامه داد: برای مثال درجمله {من احتمالا در پروژه جدید موفق نمی شوم } در نتیجه این باور میتواند باشد .{ من توانایی کافی ندارم } نتیجه این باور میتواند باشد: {من هیچ کاری را به طور مطلوب نمی توانم انجام دهم} بنابراین عاملی که شما را از رسیدن به موفقیت و شادمانی باز می دارد افکار منفی نیست بلکه باید گفت: این افکار بازتاب نوع نگاه شما به جهان است. وی افزود: شما همیشه با باورهای خود درباره زندگی مردم و خودتان زندگی کنید.حتی اگر شما از افکار منفی خلاص شوید بازهم باورها در زندگی شما وجود دارند. این مشاور و روان درمانگر اظهار داشت: اگر شما سعی کنید از افکار منفی خود فرار کنید نمیتوانید آنها را از بین ببرید. در بدترین حالت شما فقط نتوانستید در خذف این افکار موفق شوید. اما در بهترین حالت این افکار از ذهن شما دور شده اند ولی هنوز از بین نرفته اند بلکه به صورت پنهانی هدایت میشوند . وی گفت: این افکار مثل توپی هستند که تلاش میکنید زیر آب نگه دارید و شما میتوانید برای مدت کوتاهی توپ را زیر آب نگه دارید اما در نهایت از این کار خسته میشوید و توپ خارج میشود. وی اظهار داشت: باورهایی که درباره خود زندگی دارید عامل به وجود آمدن افکار منفی شماست در این شرایط مثبت اندیشی فایده ایی ندارد چون ممکن است حتی هنگامی که هیچ فکر منفی ندارید دچار سوظن شده و برای خلاص شدن از شر افکار منفی انرژی خود را هدر دهید علاوه بر این افکار و احساسات سرکوب شده معمولا زمانی که انتظارش را ندارید در رفتارتان آشکار میشوند. وی گفت: اغلب این افکار به صورت اضطراب و نگرانی خود را نشان می دهند و این درحال است که ما از منبع این اضطراب و نگرانی ها بی اطلاع هستیم و گمان می کنیم بدون دلیل بروز کرده اند . تحقیقات زیادی نشان می دهند که سرکوب احساسات منفی باعث بروز بیماری میشود.مرتضوی ادامه داد: به جای سرکوب بهتر است وجود این افکار و احساسات را تایید کنیم . برخی انسانها هرروز جلوی آینه می ایستند و با صدای بلند می گویند: {من خیلی خوب هستم و من می توانم} به ندرت پیش می آید که این تمرین بتواند افکار شما را تغییر دهد. دلیل آن است که شما می دانید آنچه را در مورد خودتان بر زبان می آوردید صحیح نیست و وقتی با صدای بلند می گویید: {من خیلی خوب هستم} با خود می اندیشیدند { اما من میدانم اینطور نیست}{من می توانم} {اما من می دانم اینطور نیست} . وی افزود :روش دیگر برای اینکه بفهمید چرا گفتن جملات مثبت همیشه جواب نمی دهد این است که از خود بپرسید{چه کسانی جلوی آینه می ایستند و جملات مثبت را تکرار می کنند؟} کسانی که واقعا به این جملات باور داشته باشند هرگز آنها را بر زبان نمی آورند در وافع کسانی که جملات مثبت را درباره خودشان به کار می برند می خواهند از افکار منفی فرار کنند. این مشاور و روان درمانگر خاطر نشان کرد: اگر تفکر مثبت جواب نمی دهد پس راه حل چیست؟ همان طور که دیدیم باورهای منفی ما تقریبا تمام افکار منفی مارا به وجود می آورند یک باور در واقع همان چیزی است که ما احساس مکنیم واقعیت دارد تا زمانی که ما احساس کنیم {من خیلی خوب نیستم }{من از عهده کارهایم برنمی آیم} این جملات واقعا در مورد ما صحیح است و ما برمبنای آنها زندگی می کنیم این باورهای ما هستند که به ما می گویند چگونه احساس کنیم یا چگونه زندگی کنیم و چگونه بفهمیم تنها راه موثر برای از بین بردن افکار و باورهای منفی است که باورهای زندگی خودمان را تغییر دهیم نه اینکه سعی کنیم بر افکار منفی سرپوش بگذاریم و یا وانمود کنیم افکار منفی از بین رفته اند. باید باورهای منفی را از بین ببرید. مرتضوی بیان کرد: منبع اولیه احتمالی یک باور زندگی خود را ییدا کرد . چه اتفاقی که به این باور رسیدید؟ برای مثال : بیشتر والدین وقتی فرزندانشان مطابق میل آنها رفتار نمی کنند آنها را مورد سرزنش قرار می دهند و این کار باعث به وجود آمدن این باور میشود {من خیلی خوب نیستم} فرزندان به حضور فیزیکی را از فرزندان خود دریغ کنند باعث میشود این باور در آنها به وجود بیاید {من مهم نیستم}هنگامی که منبع یک باور مشخص شد منوجه میشوید که باور شما تفسیری از تجربیات شماست. وی افزود: در اینجاست که متوجه میشوید باور شما تنها بخشی از واقعیت است و نه تمام واقعیت. خودتان را در حوادثی که باعث ایجاد یک باور شدند قرار دهید و از بیرون به خودتان بنگرید و از خودتان بپرسید آیا میتوانم آن باور زندگی ام را ببینم؟ پاسخ افراد به این سوال همیشه این است که : {بله شماهم اگر آنجا بودید می توانستید ببینید}حال از خود بپرسید: آیا واقعا من می توانم آنرا ببینم؟ اگر شما واقعا بتوانید یک باور زندگی خود را ببینید باید بتوانید آنرا با یک شکل و موقعیت توصیف کنید. وی افزود: حال آنکه نمی توانید توصیفی از ظاهر یک باور داشته باشید در حقیقت شما نمی توانید یک باور را ببینید بلکه فقط حوادث و رویدادها را می بینید باورها فقط در ذهن شما نقش می بندند. مرتضوی ادامه داد: علتی که برای یک فکر منفی پیدا کردید و ادعا می کنید که میتوانید آنرا ببینید درواقع فقط یک تغییر از تمام تفاسیری است که در ذهن شما به وجود آمده است شاید از خودتان بپرسید سپس رویدادهایی که باعث به وجود آمدن یک باور شده اند هیچ معنا و مفهومی ندارند؟ میتوانید دریابید که این رویدادها مفاهیم متعددی دارند البته هیچ مفهوم واحدی برای آنها نمیتوان متصور شد.میتوان گفت: رویدادها مفهوم مشخص و ثابتی ندارند و این شما هستید که در ذهن خود به آنها مفهوم میدهید.
این مشاور و روان درمانگر در آخر خاطر نشان کرد: باورها و واقعیات هستند که احساس میکنیم حقیقت دارند آنها حقیقت جهان پیرامون ما میباشند ما باورهای خودمان را قبول داریم چون تصور میکنیم میتوانیم آنها را ببینیم به جای اینکه مثبت بیاندیشید سعی کنید باورهایی که باعث به وجود آمدن افکار منفی شدند را از بین ببرید زمانی که برای مثبت فکر کردن تلاش نمی کنید در واقع مثبت خواهید بود.