گیلان آنلاین: یک بار نوشتم که برای فهم شکاف بین فرهنگ رسمی و فرهنگ عمومی مردم در عرصه سبک زندگی، کافی است ترانه هایی که مردم در داخل خودروهای شخصی شان دارند را با ترانه هایی که رادیو و تلویزیون پخش می کنند، مقایسه کنید. فکر نمی کنم این همه شکاف و افتراق در هیچ جامعه ای وجود داشته باشد.
گیلان آنلاین: در روزهای اخیر، شاهد واکنش های متعددی به ماجرای پخش ترانه "ساسی مانکن" در برخی مدارس بوده ایم، از تهدید وزیر آموزش و پرورش گرفته تاکید نائب رئیس مجلس بر اخراج مدیران مدارس و ... .
این یادداشت، واکنشی به اصل ماجرا نیست بلکه درباره واکنش هایی است که نسبت به آن صورت گرفته است.
اگر مسؤولان ما و برخی چهره های سیاسی از این متعجب شده اند که دانش آموزان ایرانی در مدارس ترانه "جنتلمن" ساسی مانکن را خوانده و رقصیده اند، تنها یک دلیل ساده دارد و و آن این که عمده مسؤولان در یک سیاره دیگر زندگی می کنند و مردم در سیاره ای دیگر:
- ظاهر و قیافه ای که مسؤولان برای خود درست می کنند، با ظاهر و قیافه اکثر مردم متفاوت است. مثلاً مدیران از یک رده به بالا، حتماً ریش یا ته ریش می گذارند و پیراهن سفید با یقه بسته می پوشند. مردم عادی اما الزاماً این گونه نیستند؛ آنها متنوع تر از مسؤولان اند.
- نوع مراودات اجتماعی شان با اکثر مردم فرق دارد. مثلاً با بچه هایشان نمی روند سوار چرخ فلک شهربازی شوند یا در استخرهای عمومی مایو به تن با مردم شنا نمی کنند. در خیلی از مهمانی های خانوادگی هم بنا به مصلحت شرکت نمی کنند، خاصه که الان همه دوربین به دست هم هستند!
- اکثراً بچه هایشان در مدارس خاص تحصیل می کنند و از همین الان آنها نیز تافته جدا بافته می شوند.
- با فیلم ها و آهنگ های روز غریبه اند و هنوز در وادی "اندک اندک جمع مستان می رسند" شهرام ناظری هستند و "از کرخه تا راین" ابراهیم حاتمی کیا.
- چون فقط در مراسم و آیین های خاصی زندگی می کنند، دایره کسانی که با آنها معاشرت می کنند، محدود به افراد خاص و نزدیک به خودشان است. مثلاً اگر 20 جوان می شناسند 18 نفرشان مسجدی و هیأتی و اداری و رسمی اند و گمان می کنند همه جوانان همین گونه اند.
- چون عمدتاً با همدیگر جلسه می گذارند و حرف های رسمی و شعاری می گویند و می شنوند و تحویل هم می دهند، ادبیات و طرز فکرشان هم کلیشه ای و رسمی و شعاری شده است و حتی زبان محاوره ای شان نیز با محاورات روزمره مردم متفاوت شده است.
- لنگ نان شب نیستند؛ اگر به دارویی نیاز داشته باشند ولو شده از خارج کشور برایشان تهیه می شود. یادشان نیست آخرین بار کی اتوبوس و مترو و تاکسی شده اند و هرگز در برابر تقاضای همسر و فرزندن شان برای تهیه چیزی شرمنده نشده اند. جنس دغدغه هایشان با جنس دغدغه های عموم مردم زمین تا آسمان فرق دارد.
- ...
به خاطر همین دوری مزمن از مردم است که وقتی می بینند دختر و پسر بچه های ابتدایی آخرین ترانه ساسی مانکن را -که در هیچ رسانه رسمی داخلی منتشر نشده- می خوانند و می رقصند، شوکه می شوند و ای بسا فکر کنند که لابد طرح و توطئه ای در کار است!
اما به این موضوع ساده دقت نکرده اند که "آن بچه های مدرسه ای ها تمام ترانه را حفظ اند"، نه یک نفر و دو نفر که تقریباً همه شان.
مسأله اما این است که آن بچه ها و دهها میلیون دختر و پسر و مرد و زن دیگر، در سیاره خودشان این ترانه ها را گوش می دهند و بعضاً هم می رقصند نه در سیاره مسؤولان که حتی اتمسفرش هم فرق دارد با محیط زیست مردم عادی.
یک بار نوشتم که برای فهم شکاف بین فرهنگ رسمی و فرهنگ عمومی مردم در عرصه سبک زندگی، کافی است ترانه هایی که مردم در داخل خودروهای شخصی شان دارند را با ترانه هایی که رادیو و تلویزیون پخش می کنند، مقایسه کنید. فکر نمی کنم این همه شکاف و افتراق در هیچ جامعه ای وجود داشته باشد.
این دورافتادگی از متن جامعه، نه فقط باعث می شود مسؤولان از یک ترانه شوکه شوند که موجب می شود آنها از رویکردهای عموم مردم در سیاست، اجتماع، روابط بین الملل، فرهنگ،دین و ... نیز بیگانه باشند و همچنان به حصاری که دور خود کشیده اند دل خوش کنند ... ولی حصارها ابدی نیستند.