یادداشتی از یک پرستار چاپ
۷۲۰ دقیقه در یک مرکز روانپزشکی!
9 بهمن 95 - 00:00

گیلان آنلاین: با خودم گفتم واقعا این بیماران را چه چیزی آزار می دهد که با اینهمه دوا و درمان و آرامبخش باز سیگار آرامشان می کند؟!



 

 

گیلان آنلاین: علی دادخواه از فعالان صنف پرستاری یادداشت زیر را برای گیلان آنلاین ارسال کرده است:

 


پیش پرده :

چند هفته پیش به اصرار یکی از دوستان به همراه همسرم که او نیز پرستار است سری به بیمارستان محل کارم که یک مرکز روانپزشکی است ، زدیم.
در بدو‌ ورود به راه پله های ورودی بخش ها، یکی از همراهان از بوی بد و عجیب داخل ساختمان شکوه کرد، من گفتم :« این بوی طبیعی مراکز اینچنینی است. وقتی عموما در هر بخشی نزدیک به ۳۵ بیمار و یا بیمار کمتر در هر حال رفت وآمدند، خوب انتظاری بیش از این نمی توان داشت.» وارد بخش که شدیم میله های پنجره درب ورودی توی ذوق همه زد، یکی گفت « مگر اینجا زندان است؟!!!» و من پاسخ دادم :« برای حفاظت است، هر چند منهم معتقدم این دها ظاهر خوبی ندارند.» خلاصه سرتان را درد نیاورم از بخش که خارج شدیم همراهان همه ( بجز همسرم که پرستارست) سر در جیب مراقبت کرده و به فکر فرورفته بودند، و حالتی از اضطراب وناراحتی آنها را گرفته بود. با خودم گفتم: «عجب شغل سختی دارم که تحمل آن برای چند دقیقه برای بعضی دیگران اینقدر سخت است.»

 

پرده اول :

به کجای این شب تیره بیاویزم قبای ژنده خود را
تا کشم از سینه پردرد خود بیرون
تیرهای زهر را دلخون ؟
وای بر من !

نیما یوشیج.......


ساعت۷:۴۰ بود که وارد بخش شده بودم ، بعد از کلی مشغله که در عصر داشتم سعی کردم خونسرد کارم را شروع کنم‌. دفتر تحویل را نگاه کردم ۳۵ بیمار که همه کرونیک نبوده و با بیمارهای اعتیاد و ارجاعهای قضایی یکجا بستری شده بودند. آخر در بیمارستان محل کارمان بخشهای بستری  یا آموزشی هستند یا کرونیک ( اگر بخش اطفال را قلم بگیریم یا اتاق شوک را) در اینجا خبری بخش مخصوص بیماران مجرم و زندانی نیست ،در حالیکه نباید انها را کنار بیماران اموزشی یا کرونیک بستری کرد و حتی بیمارستان انها هم باید مجزا باشد بنام بیمارستان:
hospital treatment order .....

 اول کشیک بیماری دچار آژیتاسیون ( تحریک پذیری) و بیقراری شده و به یک بیمار دیگر حمله کرده بود، همکاران هم مشغول آرام کردن او بودند ، یک بادیگارد در بخش بود که هر دو بخش کنار هم را پوشش می داد، یک نگهبان محافظ برای نزدیک به ۷۰ بیمار دو بخش.
با هزار زور بیمار را مهار کردیم و از آنجاییکه من اعتقادی به مهار فیزیکی ( Restraint) ندارم ، و البته رزیدنت های آموزشی هم به سختی دستور مهار می دهند او را داخل اتاق ایزوله(Seclusion) گذاشتیم.
حیف ! ایکاش اتاق خلوتی ( Time out ) داشتیم که استاندارد لازم را داشت ،تا قبل از برخورد سخت تر با بیمار او را داخل آن نگه می داشتیم تا از تحریک پذیری وی کاسته‌ شود.خوب دو سال قبل بود که در «کتابچه راهنمای مدیریت خطر وایمنی» پیشنهاد آن را به بیمارستان داده بودم و قرار بود انبار بخش ها را با کارشناسی بیشتر به این اتاق ها تبدیل کنند ، ولی این کار هرگز انجام نشد.

همکارم به رزیدنت کشیک زنگ زد تا برای دادن دستورات لازم جهت مهارشیمیایی وتزریق آمپول هالوپریدول در بخش حاضر شود، ولی رزیدنت پیغام داد که :« به اینترن زنگ بزنید , اون بیمار رو ببینه» . ( من نمی دانم وظیفه رزیدنت چیست وآیا مهر اینترن اعتبار قانونی دارد یا نه؟!) وقتی اینترن هم رسید بیمارآرام شده بود ، و اینترن گوشی تلفن رو برداشت و به رزیدنت مسئول گفت :« خبری نیست ، بیمار آرام است و قول می دهد آرام بماند‌» بعد یک نگاهی به چهره بهت زده ما کرد ،انگار که بیخود کردیم مزاحم اوقات شریف شدیم و بیخودی شلوغش کرده ایم....
کارها که تموم شد وبخش آرام گرفت ، همکار خانم هم کشیک من گفت :« بیمارنزدیک بود بیاد داخل ایستگاه پرستاری و به ما حمله کنه‌»
خوب چه می شد کرد، در بخش ما و بیشتر بخشهای دیگر ساختار طوریست که ایستگاه پرستاری از کرویدور بیماران با شیشه های نشکن جدا نشده است و ایستگاه هم با اتاقهای دیگر ارتباطی ندارد تا راه فرار باز باشد. اگر خدای ناکرده یک زمان چند بیمار قصد حمله به پرستاران و پرسنل را بکنند عملا راه برای فرار بسته است.
یادم هست آن بخشی آموزشی را هم که ایستگاه آن را با شیشه سکوریت پوشانده بودند، رییس  پیشین اداره پرستاری اعتراض کرده بود که این کار پرستار را از بیمار جدا می کند و درست نیست!



پرده دوم :

چند بیمار تازه پذیرش شده بودند که من آنها را نمی شناختم ،مضاف بر اینکه شناسایی ۳۵ بیمار در حالیکه نه دستبند شناسایی دارند ،نه برگه بالای سر کار را بسیار مشکل می کند.( خوب پیشنهاد دستبند شناسایی را طبق اعتبار بخشی بیمارستانی به مدیر داده بودم ،گفتند خوب نیست بیمار پاره می کند، خطرناک است، مضاف براینکه نوار آن گران است)وارد بخش شدم ،علی رغم این که بیماران باید سیگار را در هواخوری استعمال می کردند باز بوی سیگار می آمد که با بوی وایتکس درهم پیچیده شده بود. آخر بعدازظهر هوا بارانی بوده و بیمارستان نتوانسته بودند بخوبی سیگار بکشند‌. در بخش ها هم خبری از اتاق سیگار نیست‌. بیمارستان میمنت که کار می کردم اتاق سیگار خوبی در بخش ها ساخته بودند.

سیگار گفتم و ناگاه یاد این شعر افتادم:

ﺑﻮﯼ ﺳﯿﮕﺎﺭ ﺷﺪﯾﺪﯼ ﺁﻣﺪ …
ﺑﺎﺧﻮﺩﻡ ﻣﯿﮕﻮﯾﻢ …ﻧﮑﻨﺪ ﺑﺎﺯ ﭘﺪﺭ ﻏﻤﮕﯿﻦ ﺍﺳﺖ؟
ﻧﮑﻨﺪ ﺑﺎﺯ ﺩﻟﺶ …
ﭘﻠﻪ ﻫﺎ ﺭﺍ ﺩﻭﺑﻪ ﯾﮏ ﻃﯽ ﮐﺮﺩﻡ ﺗﺎ ﺭﺳﯿﺪﻡ ﺑﻪ ﺑﺎﻡ
ﭘﺪﺭﻡ ﺭﺍ ﺩﯾﺪﻡ
ﺯﯾﺮ ﺁﻭﺍﺭ ﻏﺮﻭﺭﺵ ﻣﺪﻓﻮﻥ …
ﺯﯾﺮ ﻟﺐ ﺯﻣﺰﻣﻪ ﺩﺍﺷﺖ
ﮐﻪ ﺧﺪﺍ ﻋﺪﻝ ﮐﺠﺎﺳﺖ …
ﮐﻪ ﭼﺮﺍ ﻣﺰﻩ ﻓﻘﺮ ﻓﻘﻂ ﻭﺳﻂ ﺳﻔﺮﻩ ﻣﺎﺳﺖ؟
ﻭﭼﺮﺍ ﻭ ﭼﺮﺍﻫﺎﯼ ﺩﯾﮕﺮ!!!
ﺩﻝ ﻣﻦ ﻫﻢ ﻟﺮﺯﯾﺪ ﻣﺎﻧﻨﺪ ﺯﺍﻧﻮﯼ ﭘﺪﺭ …
ﺩﯾﺪﻥ ﺍﯾﻦ ﺻﺤﻨﻪ ﺁﻥ ﭼﻨﺎﻥ ﺩﺷﻮﺍﺭ ﺑﻮﺩ …
ﮐﻪ ﻣﺮﺍ ﺷﺎﻋﺮ ﮐﺮﺩ ....

با خودم گفتم واقعا این بیماران را چه چیزی آزار می دهد که با اینهمه دوا و درمان و آرامبخش باز سیگار آرامشان می کند؟!
 یادم هست روزی دو بیمار به من گفتند :« دیگه دارو نمی خوریم!!» گفتم چرا ؟ ، پاسخ دادند:« ما هر دو سه هفته یکبار اینجا بستری هستیم ،پس چرا خوب نمی شیم ، ایراد یا از دکترهای شماست یا داروهای ما» تازه یکیشون می گفت :« وقتی داشتم مرخص می شدم هم افکار خودکشی داشتم، مگه ترخیص علامت شفا پیدا کردن نیست»

خوب از اینها بگذریم ، قبلا در مورد خطرات استفاده از مواد شوینده پرخطر به مدیر سابق که اتفاقا پرستار بود گفته بودم ، ولی توجیه ایشان این بود موادی مانند باسیلول ا،اف و
یا پاک کننده های سطوح حساس بیمارستانی گران هستند و خرید آن ممکن نیست.
در بخش بیمار مشکوک به سل نیز داریم که سوابقش این شک را تایید می کند که او ممکن است سل داشته باشد، ولی از آنجاییکه اتاق ایزوله عفونی نداریم ، فرقی در اصل ماجرا نمی کند و بیمار در هر حال اگر سل هم داشت در بخش کنار بیماران دیگر می چرخید.
به همه اینها سوسک ها را اضافه کنید که از در ودیوار بخشها بالا می روند و حتی ممکن است وارد لیوان چای شما شوند و یا روی سروصورت بیماران رژه بروند.

البته رییس اداره پرستاری دانشگاه سال گذشته با کمک دانشگاه  مساعدت کرده پاویون های پرستاری را تجهیز کرده بود ، دو تا تلویزیون هم برای ما گذاشتند، یکی در پاویون یکی هم ایستگاه پرستاری، که البته تلویزیون ایستگاه را به دستور روسای بیمارستان جمع کردند و فرستادند انبار و سرآخر هم ما نفهمیدیم دلیلش چه بود؟!

پرده سوم:

کمی آرام گرفتم تا بنشینم وگزارش بیماران رو بنویسم. همکاران گفتند باید داخل سیستم HIS  هم گزارش ها رو وارد کنیم، گفتم :«این دیگه چه داستانیه؟» آخر نه در سنجه های اعتباربخشی نسل سوم هم این موضوع نیامده بود، مضاف بر اینکه در هیچ بیمارستانی اینکار انجام نمی شد ، وهیچ دستورالعمل وزارتخانه ای یا حتی دانشگاهی هم برای این موضوع نیامده بود. و از نظر امنیتی هم ایراد زیادی به آن وارد بود. خوب ! یک اصل مدیریتی می گوید:« مدیر خوب مدیری است که مدیریت نکند ! »
و منظورشان این بوده است مدیر نباید در هر حوزه ای ورود کند، و اصطلاحا به قول فروید :« جایی که نمی خارد را نخاراند.»
 این نمی شود که هر دفعه یک دستورالعمل سلیقه ای در بیمارستان اجرا شود به بهانه مدیریت ،حالا این مدیر مربوط پرستاری باشد و‌ یا دیگران.
من نمی دانم چرا بعضی مدیران ما وقتی به سطح بالای خود می رسند ، اینچنین از بالین پرستاری غافل می شوند، خودشیفتگی( نه بمعنای بیمار گونه ان، بیشتر متکبر منظور است)  پیدا می کنند ، یا یک جوری کیش شخصیت ، انگار که می توانند در همه چیز دخل وتصرف کنند‌. یک روز طرح آزمایشی می گذارند قرص ها را با پوکه جلوی بیمار باز کنیم ! یک روز تلویزیون ها را جمع می کنند وقس علی هذا .....
و‌تمامی این امور زمانی انجام می شود که همان اعتبار بخشی تاکید می کند هر گونه تغییر باید با نظر گیرندگان خدمت و پرسنل باشد.

خوب البته نمی شود این حرفها را همه جا گفت ، بعد می گویند:« تشویش و اغتشاش ایجاد می کنی» و‌یا باید منتظر شکایت این وآن باشیم‌، که این روزها بازارش داغ است. ولی فی الواقع اینگونه دستورالعمل ها جز دور کردن پرستاری از بیماران و کم شدن انگیزه آنها چه نتیجه ای در بردارد؟
صبح که شد داشتم با همکاران صحبت می کردم ، گفتم :« من دلم برای این بیماران می سوزد ، از یک در وارد می شوند برای شفا، از همان در خارج می شوند در حالیکه ترخیص شده اند برای اینکه هفته دیگر یا دو سه روز دیگر دوباره بازگردند.» اینها معضلی است که مدیران باید به آن رسیدگی کنند و اما....

شب تمام شد و قصه باقی است، کجا بیاویزم قبای ژنده خود را...

علی دادخواه
۸ بهمن ماه ۱۳۹۵

به اشتراک بگذارید:

نظرات شما:

نام: سجاد سرابی نژاد 14 بهمن 1395 ساعت 06:11

استاد عزیز جناب اقای دادخواه گرامی بسیار عالی از معضلات و مشکلات این مرکز روانپزشکی سخن گفتید و من هم باید به تمامی این حقایق اضافه کنم که در این مرکز از تهاتر قدرت رنج بسیار میبینیم اینجا به نوعی میدان عرض اندامهای ریاستی در تمامی سطوح بیداد میکند و همین احساس ریس بودن باعث تمامی این بلوشوها و به نوعی شاهد هر رزو قانون جدید نه در جهت درمان بیماران بلکه تحت فشار قرار دادن پرستل هستیم مصداق ضرب المثل اب که سربالا برود قورباغه ابوعطا میخواند .یا علی

نظر دهید - پسندیدم 0

نظر شما:

security code
تلگرام